مسافر
من از تو مي نويسم كلام تازه اي
تو از من مي نويسي كه پر آوازه اي
رسيده وقت رفتن نشسته تو چشمام
سكوت مبهم تو شكسته تو صدام
براي كوچه آخر تو همراه مني
براي دل بريدن دليل رفتني
مي مونه كنج سينم هواي انتظار
مي خونم شعر رفتن تا برگرده بهار
تو درياي نگاهت شكسته قايقم
تو دنياي بزرگت غريبي عاشقم
براي شعر خوب تو مي خونم
مسافر وقت رفتن خدا حافظ بگو
تو كوله بار عشقي سفر تا راه دور
كه زير سايه بون تو مي مونم
سفر تــــــــــا انتها تو هم با من بیــــــــا
تويي همراه من تموم لحظه هــــــــــا
تو تنها عاشقي براي قصه ها
بيا با من بمون تو نزد جاده ها
كه مقصد منتظر براي ما
سكوت و مي شكنه صداي ما
اندرون خانه ام ابراست و بیرون آفتا
دوشنبه 23 آبان 1390 - 10:25:09 AM